سوگند به اسب و زیتون و ماه - پرنده کوچولو

خداوند گفت :« سوگند به اسبان دونده ای که نفس نفس می زنند . »
«سوگند به اسبانی که به سم از سنگ آتش می جهانند »

اسبان شنیدند و و چنین شد که بی تاب شدند و چنین شد که دویدند،‏چنان که از سنگ آتش جهید .
اسبان تا همیشه خواهند دوید از اشتیاق آن که خدا نامشان را برده است .

خداوند گفت : « سوگند به انجیر و سوگند به زیتون . » و زیتون و انجیر شنیدند و چنین شد که رسم روییدن پا گرفت و سبزی آغاز شد و چنین شد که دانه شکفتن آموخت و خاک رویاندن و چنین شد که انجیر جوانه زد و زیتون میوه داد.

خداوند گفت : « سوگند به آفتاب و روشنی اش . سوگند به ماه چون از پی آن برآید . سوگند به روز چون گیتی را روشن کند و سوگند به شب چون فروپوشد و سوگند به آسمان و سوگند به زمین . »
آنها شنیدند و چنین شد که آفتاب بالا آمد و ماه از پی اش .
و چنین شد که روز روشن شد و شب فروپوشید . و چنین شد که آسمان بالا بلند شد و زمین فروتن .

و انسان بود و می دید که خداوند به اسب و به انجیر قسم می خورد ، به ماه و به خورشید و به هر چیز بزرگ و هر چیز کوچک .
و آن گاه دانست که جهان معبدی مقدس است و هرچه در آن است متبرک است و مبارک .
پس انسان مؤمنانه رو به خدا ایستاد و تقدیس کرد اسب و زیتون و ماه را ، آفتاب و انجیر و آسمان را ....



نویسنده : فاطمه » ساعت 8:21 عصر روز دوشنبه 86 آبان 28