گاهی از دستت اینقدر عصبانی و نارا حت میشم که دلم میخواد کاش اینجا بودی و تا می شد می زدمت ولی ... چه فایده! کی تا حالا تونسته با زدن حرفشو بزنه ...آخه مشکل من اینه که با حرفشم نتونستم حرفمو بزنم با سکوتم هم نتونستم . خودت بگو با تو چی جوری باید حرف زد ؟؟؟ میدو نم میدونم ...با نگاه با چشم نه ؟؟ ولی اگه آدم نگاهش خسته باشه چی؟؟ اگه اون چیزی که می خوام تو نگام نباشه چی ؟؟ آخه من چند وقته خیلی خستم ...خیلی کلافم ! چشامم دیگه اون برقی رو که همه میگن نمی زنه !! اینو فهمیدی؟ برا همینه که دیگه حرفام تو چشام نیست ! تو گلوم خشک شده ! مگه چقدر می شد با نگاه حرف زد اینقدر برق چشام دروغ گفت و همه اشتباه فکر کردن و به اشتباه افتادن و از شادی و شیطنت این چشما گفتن که خودمم به شک افتادم نکنه واقعا من اون طور که همه از چشمام میگن هیچ غمی ندارم ! نکنه واقعا هیچ حرف حسابی بلد نیستم ؟!! نکنه واقعا حرفی ندارم...اینقدر گفتن و گفتن و حرفای جدیمو شوخی گرفتن که منی که همین جوریش حرف زدن برام مشکل بود از همون یه زره گفتنم افتادم و دیدم گفتنو نگفتن بی فایدست ! حرفام تو گلوم خشک شد و نمی دونم چرا از اون موقع برق چشامم رفت !!!! و هیچ کس نفهمید که اگه حرفام همش شوخی بود اگه غمی برای گفتن نداشتم و همش شوخی بود پس چرا با نگفتن همین شوخی ها .. برق شیطنتم از چشام رفت ؟؟ اگه برق شیطنت بود چرا با چرت و پرت نگفتن رفت ؟؟ خیلی خستم خیلی...نمی دونم چه طور میشه آدم حرف جدیشو بزنه حرفه دلشو....نمی دونم تویی که میگی بر عکسه همه حرفای چشامو جدی میگیری چه جوری می خوای حرفا رو از تو چشمای خسته بخونی از چشایی که دیگه آینه دلم نیست~...میدونی اصلا همیشه فکر می کنم اگه حرفام مهم بود به چشام نگاه نمی کردی ازم می خواستی که حرف بزنم !ولی می دونی الان مشکل آدما حرف زدن و سکوت و هم دردی و نگاه صا د قانه و...اینا نیست ! مشکل اینه همه می خوایم فقط در بریم از وا قعیت از حرفای صادقانه دیگران و برای این کار هر کاری میکنیم شدده طرفو مسخره کنیم شده بگیم شوخی میکنه شده بگیم نیاز به حرف نیست از چشات معلومه.......شکله ما هینه که هیچ کددوممون بلد نیستیم یه گوش شنوای خوب باشیم!!! فقط می خوایم حرف بزنیم اگرم سکوت کردیم دیگه دیده نمی شیم... مثله من که مدت هاست می شنوم و این شد که همه یادشون رفت شاید منم حرفی برای گفتن داشته باشم حتی تو..! این شد که حرفام تو گلو خشک شد و دلم شکست و برق صبرو زندگی هم از چشام رفت و هیچ وقت تو یه دله شکسته نمیشه برق زندگی و شادی رو پیدا کرد هیچ وقت... !! ما همیشه هر چی میکشیم از اینه که اعتدال رو بلد نیستیم عدلو بلد نیستیم...تو مادیات که هیچی اصلا... تو احساساتم خود خواهیم نمیخوایم بگیم بشنویم همدرد داشته باشیم و همدردی کنیم و ....فقط میگیم من!!!!
روی همین صحبتا با خودمه و بس ....فقط من باب یه درددل بود و بس ...